سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بند انداز برقی


بند انداز برقی صورت و بدن

رفع موهای زائد در کمترین زمان !

بدون تخصص صورت خود را اصلاح کنید!

مناسب برای انواع پوست و مو

با استفاده از دستگاه بند انداز برقی شما می توانید براحتی و بدون نیاز به آرایشگر و تخصص لازم اقدام به اصلاح موهای زائد صورت و بدن خود نمایید.توجه کنید که این دستگاه مانند اپیلیدی نیست بلکه دارای ساختاری متشکل از نخ طبیعی است که به هنگام اصلاح باعث میشود شما احساس درد نکنید و همچنین از حساسیت های پوستی نیز جلوگیری می نماید.
 اگر از موچین، موکن، موبر، بنداندازهای نخی و سنتی و سایر محصولات شیمیایی و مکانیکی از بین برنده موهای زاید خسته شده اید و استفاده از آن هم برای خودتان و هم برای مشتریان  زجر آور، درد آور، وقت گیر و همراه با عوارض جانبی است می توانید با خرید یک دستگاه به بسیاری از مشکلات خود پایان دهید.
این محصول قابل استفاده برای مصارف خانگی، آرایشگاهها و سالنها می باشد.به همراه این محصول نخ و پودر مخصوص ارائه می گردد.

هدیه ای مناسب برای بانوان

 



عاشقانه ها-تصاویر عاشقانه-جملات کوتاه عاشقانه-متن های عاشقانه
عاشقانه ها +جملات کوتاه عاشقانه ، متن های عاشقانه ، تصاویر عاشقانه ، جملات زیبای عاشقانه ، شعرهای عاشقانه
قالب وبلاگ
پیوندهای روزانه

آیا سحر و جادو واقعیت دارد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

جادو چیست و عملا تا چه اندازه میتونه موثر باشه و راه مقابله با اون چیست ؟



.: پاسخ:
سحر و جادو از امورى است که واقعیت دارد البته یادگیرى و یاددادن آن حرام است.
شایان ذکر است :
گرچه سحر و جادو واقعیت دارد چنین نیست که هر کس ادعا کند ادعاى او پذیرفته باشد.
اکثر کسانى که به این امور مىپردازند کلاه بردارانى هستند که از این طریق قصد اخاذى و پر کردن جیب خود را دارند.
قرآن در آیات زیادى، به موارد :
خارق عادت ؛ (همچون معجزات پیامبران؛ استجابت دعا (مؤمن، آیه 60)؛
تأثیر سحر و جادو (بقره، آیه 102)
و چشم زخم (قلم، آیه 51) اشاره مىکند.
اینکه خداوند به این امور اشاره مىکند، نشانگر این است که اینها امور واقعى است ولى غیرعادىاند.

دانشمندان اسلامى، معتقداند:
این امور به اراده فاعل (ارادهاى که از شعور غیرمادى انسانى سرچشمه مىگیرد) بستگى دارد.
از این رو، وقوع این امور، خارج از حوزه علت و معلول به شمار نمىآید. بنابراین میزان تأثیر آنها، وابسته به قدرت اراده فاعلى آن است.
هرگاه اراده فاعل، قوى و متکى بر اراده الهى باشد، آن کار غیر قابل شکست خواهد بود. (مثل معجزه)،
اما هر وقت در راه شرّ باشد و پشتوانهاى غیرالهى داشته باشد، در مقابل اراده قوى و محکم، شکست خواهد خورد (مانند سحر و چشم زخم و...) .
ولی بطور کلی همان گونه که هر کسى نمىتواند ادعاى طبابت کند سحر کردن نیز کار هر کسی نیست ولى اگر بر فرض موردى پیدا شد که سحرى در کار بود راههایى براى بطلان آن وجود دارد :
1-
استعاذه به خداوند و خواندن سورههاى فلق و ناس.
2-
خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سوره یونس.
3-
دعا وتضرع به درگاه خداوند.
4-
درخواست دعا از اولیاى واقعى خداوند و علما.

اگر کسى خواهان دعاست باید با زبان خویش و با کمال توجه به مفاهیم و مضامین آن به درگاه خداوند دعا کند .
و از او حوائج خویش را طلب نماید نه اینکه شیادى براى او چیزهایى بر روى کاغذ بنویسد. از مسایلی که شاخه ها و شعبه های بسیار دارد مساله جادوست که درباره واقعی بودن یا خیالی بودن آن اختلاف نظر شده است

.


[ یکشنبه 91/10/10 ] [ 12:59 صبح ] [ امید ] [ نظرات () ]

بوسه های خشکیده بر لب

 

 

نسیم چه سخت میگذرد در نبودنت

تمام وجودم خاطره خواهد شد به یادت

چه شیرین وتلخ میگذرد خاطراتت...

پروانه های احساسم


سبک بال ولی غمگین

در جستجوی خاطرات شیرینت

در پروازند...

من در اقیانوسی


کشتی شکسته خود می برم

به ساحلی...

دور و دور


که نمیدانم به آن خواهم رسید؟!!!

طوفان


امواج

تاریکی

چه سخت است لحظه های تنهایی

آرام کردن دل بیقراری

که مدام می خواندت

با تمام وجودش...

بوسه های خشکیده بر لب


در خزان دوریت

برگ...برگ زرد خواهند شد

و بر زمین تنهایم ریخته می شوند...

هنگام عبور سنگین خاطراتت


صدای خش...خش برگ های خشکیده

همه ناله از دوری توست

...


[ چهارشنبه 90/9/2 ] [ 12:11 صبح ] [ امید ] [ نظرات () ]

1

همیشه در قلبم بودی و هستی و خواهی بود
زمانی بود که قلبم در آرزوی داشتن تو بود
حالا به آرزویش رسیده است
قلبم تا ابد مال تو است

2

باران من ، روزی باریدی بر تن خسته من ، قلب من شد عاشق تو!
همیشه چشم به راهت مینشستم ، این شده بود کار هر روز من که حتی قبل از آمدنت در زیر باران بی قراری خیس میشدم

3

دلم گرفته تر از این نمیشود، چشمهایم خیستر از این نمیشود
تمام غمها و غصه ها در دل من جا گرفته ، میدانستم اشکهایم روزی تمام میشود


4

 

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/1 ] [ 11:57 عصر ] [ امید ] [ نظرات () ]

1-

جرعه ای از آب چشمه ی زلال دلت را نوشیدم
همانجا ، در کنار همان چشمه ی زلال
غرق شدم در احساسات یک عشق ماندگار

2

ببار ای باران ، ببار که غم از دلم رفتنی نیست،
اشکهای روی گونه ام دیدنی نیست.
ببار ای باران که این تنهایی تمام شدنی نیست،
آن لحظه های زیبا تکرار شدنی نیست.
ببار ای باران که شعر تلخ جدایی خواندنی نیست ،
غم تلخی که در سینه دارم فراموش شدنی نیست

3

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/1 ] [ 11:54 عصر ] [ امید ] [ نظرات () ]

دوستت دارم

در تمام روزهای عاشقی که گذشت ،
حتی یک لحظه از آن روزها نیز از یادم نرفت
با اینکه قلبم بارها شکست
اما دلم باز هم به پای تو نشست
به هیچکسی دل نبست
با خودش عهد بست ، که این عشق اول و آخر است ،
همین و بس!
روزهای شیرین زندگی ام با تو

آرامش ، این تنها چیزیست که خواسته ام از تو
صداقت ، این تنها کلامیست که انتظار دارم از تو
حرف از وفاداری نمیزنم ، در عشق بی وفایی معنا ندارد
تو همیشه وفادار بمان
و ببین که قلبم جز به عشق تو نفس کشیدن دیگر کاری ندارد
نه عزیزم دیگر هیچ راهی ندارد
اینکه قلبم عاشق تو است و دیگر هیچ سرپناهی جز تو ندارد
اگر روزی بی تو باشم ، میخواهم که دنیا نباشد
اگر قرار باشد زنده باشم ، نمیخواهم هیچکسی جز تو در قلبم باشد
تو چه کردی با دل من
این نیست حال و هوای گذشته های دور من
اینک حس میکنم تویی زندگی من
گرتو نباشی نیست نفسی برای زنده ماندن من
یک جمله باقی مانده که ناتمام نماند شعر من
خیلی دوستت دارم عشق من

 


[ سه شنبه 90/9/1 ] [ 11:51 عصر ] [ امید ] [ نظرات () ]

به حال و هوای تو آمدم در دنیای عاشقی، در همان هوا ، حس کردم در حال خودم نیستم ، در برابر تو مات و مبهوت ایستاده ام

  دیر آمدی دیر. پاهای خسته ام سالهاست تنها و برهنه می روند

 

هرچه دلتنگی هست حرفهایی که گره در گره است تو بیا تا به همان بوسه اول برود

 

ادامه مطلب...

[ سه شنبه 90/9/1 ] [ 11:47 عصر ] [ امید ] [ نظرات () ]

زنی هنگام بیرون آمدن از خانه، سه پیرمرد با ریش های بلند سفید را دید که جلوی در نشسته اند.
زن گفت: هر چه فکر می کنم شما را نمی شناسم؛ اما باید گرسنه باشید. لطفا” بیاید تو و چیزی بخورید.
آنها پرسیدند: آیا همسرت در خانه است؟
زن گفت: نه .
آنها گفتند: پس ما نمی توانیم بیاییم .

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 90/8/26 ] [ 12:58 صبح ] [ امید ] [ نظرات () ]

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت و وقتی لبخند می زد، چشمانش به باریکی یک خط می شد.
در 19 سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد

.

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 90/8/26 ] [ 12:54 صبح ] [ امید ] [ نظرات () ]

دنیای ما اندازه هم نیست
من عاشق بارون و گیتارم
من روزها تا ظهر می‌خوابم

 من هر شبُ تا صبح بیدارم

*************

    

 

دنیای ما اندازه هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم

  *************

 

دنیای ما اندازه هم نیست
می‌بوسمت اما نمی‌مونم
تو دائم از آینده می‌پرسی
من حال فردامم نمی‌دونم

 *************

 

تو فکر یه آغوش محکم باش
آغوش این دیوونه محکم نیست
صد بار گفتم باز یادت رفت
دنیای ما اندازه هم نیست

برای تشکر بر روی عکس زیر کلیک کنید.


[ پنج شنبه 90/8/26 ] [ 12:52 صبح ] [ امید ] [ نظرات () ]

در بیمارستانی، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.آنها ساعتها با هم صحبت میکردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف میزدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار پنجره بود، مینشست و تمام چیزهائی که بیرون از پنجره میدید، برای هم اتاقیش توصیف میکرد.

 

ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 90/8/26 ] [ 12:44 صبح ] [ امید ] [ نظرات () ]
درباره وبلاگ

آمار وب


بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 4
کل بازدیدها: 594480
موضوعات وب