عاشقانه ها-تصاویر عاشقانه-جملات کوتاه عاشقانه-متن های عاشقانه عاشقانه ها +جملات کوتاه عاشقانه ، متن های عاشقانه ، تصاویر عاشقانه ، جملات زیبای عاشقانه ، شعرهای عاشقانه
| ||
عشقم .... آرام باش، ما تا همیشه مال همیم، همیشه عاشق و یار همیم
آرامش است
مهربانت
لطیف تو
آغوش مهربانت چه گرمایی دارد تنت عشق من، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
از نیاز است
رویای شیرین بود....
چه حالی ام
را به عالمی دیگر برده
[ یکشنبه 91/11/1 ] [ 10:21 عصر ] [ امید ]
[ نظرات () ]
گم گشته
من به مردی وفا نمودم و او پشت پا زد به عشق و امیدم هرچه دادم به او حلالش باد غیر از آن دل که مفت بخشیدم دل من کودکی سبک سر بود خود ندانم چگونه رامش کرد او که میگفت دوستت دارم پس چرا زهر غم به جامش کرد اگر از شهر آتشین لب من جرعه ای نوش کرد و شد سرمست حسرتم نیست زآنکه این لب را بوسه های نداده بسیار است باز هم در نگاه خاموشم قصه های نگفته دارم باز هم چون به تن کنم جامه فتنه های نهفته دارم باز هم میتوان به گیسویم چنگی از روی عشق و مستی زد باز هم میتوان در آغوشم پشت پا بر جهان هستی زد باز هم می دود به دنبالم دیدگانی پر از امید و نیاز باز هم با هزار خواهش گنگ می دهندم به سوی خویش آواز باز هم دارم آنچه را که شبی ریختم چون شراب در کامش دارم آن سینه را که او میگفت تکیه گاهی ست بهر آلامش زآنچه دادم به او مرا غم نیست حسرت و اضطراب و ماتم نیست غیر از آن دل که پر نشد جایش به خدا چیز دیگرم کم نیست کو دلم؟ کو دلی که برد و نداد غارتم کرده, داد میخواهم دل خونین, مرا چکار کرد دلی آزاد و شاد میخواهم دگرم آرزوی عشقی نیست بی دلان را چه آرزو باشد دل اگر بود باز مینالید که هنوزم نظر به او باشد او که از من برید و ترکم کرد پس چرا پس نداد آن دل را وای بر من که مفت بخشیدم دل آشفته حال غافل را فروغ فرخزاد [ یکشنبه 91/11/1 ] [ 10:14 عصر ] [ امید ]
[ نظرات () ]
رفته ام تا با خیالت، سر کنم جان خود در دامنت، پر پر کنم
رفته ام با کوله باری خاطره از دلم یادت برون یکسر کنم
شکوه ای از روی زیبای تو نیست من خودم گفتم که چشمی تر کنم
در هوایت لحظه ام سرشار عشق بی نیاز از ساقی و ساغر کنم
چاره اما نیست باید رو به بخت رفت تا شاید از عشق آذر کنم
رفته ام در خلوت دیرینه تا پوچی این عشق را باور کنم
[ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:28 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
این ها فقط بیت اول شعرها هستند برای خواندن ادامه شعر به ادامه مطلب بروید
اسیرنازنگاهت ، دگرچه می خواهی ؟
و ...... کاش می دانستی
تو دراندیشه من غوطه وری کاش می دانستی و ...
[ دوشنبه 91/10/11 ] [ 5:19 عصر ] [ امید ]
[ نظرات () ]
|
||
[ تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است ] |