عاشقانه ها-تصاویر عاشقانه-جملات کوتاه عاشقانه-متن های عاشقانه عاشقانه ها +جملات کوتاه عاشقانه ، متن های عاشقانه ، تصاویر عاشقانه ، جملات زیبای عاشقانه ، شعرهای عاشقانه
| ||
روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند. [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:23 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به اتاق پسر برد… دخترک دید که تمامی سی دی ها باز نشده… دخترک گریه کرد و گریه کرد تا مرد… میدونی چرا گریه میکرد؟ چون تمام نامه های عاشقانه اش رو توی جعبه سی دی میگذاشت و به پسرک میداد! [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:21 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
شـــــــدم بی خواب و غرق خوابم اکنـــــــون [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:18 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:13 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
گــر مــن ز می مغانه مـستم هستم گر کافر و گبر و بت پرستم هستم هر طایفه ای بمن گــمـانی دارد من زان خودم چنان که هستم هستم
می خوردن و شاد بودن آیین منست فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین منست گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتــا دل خـرم تـو کابین مـن است
من بی می ناب زیستن نـتـوانم بی باده کشید بار تن نـتـوانم من بنده آن دمم که ســاقی گـوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
امشب می جام یـک منی خواهم کرد خود را به دو جام می غنی خواهم کرد اول سه طلاق عقل و دین خواهم کرد پس دختر رز را به زنـی خواهم کرد
چون مرده شوم خاک مرا گم سازید احوال مــرا عبرت مــردم سازید خاک تن من به باده آغشته کنید وز کـالبدم خشت سر خ م سازید
چون در گذرم به باده شویید مرا تلقین ز شراب ناب گویید مرا خواهید به روز حشر یابید مرا از خاک در میکده جویید مرا
چندان بخورم شراب کاین بوی شراب آید ز تراب چون روم زیر تراب گر بر سر خـاک من رسد مخموری از بوی شراب من شود مست و خراب
روزی که نهال عمر من کنده شود و اجــزام یـکـدگر پــراکنده شـود گر زانکه صراحئی کنند از گل من حالی که ز بــاده پراکنی زنده شود
در پای اجل چو من سرافکنده شوم وز بیخ امید عمر بـرکنده شوم زینهار گلم بجز صراحی نـکنید باشد که ز بوی می دمی زنده شوم
یـاران بموافقت چو دیــدار کـنید بـاید کــه ز دوست یـاد بسیار کنید چون باده خوشگوار نوشید به هم نوبت چو به ما رسد نگون سار کنید
آنان که اسیر عقل و تمییز شدند در حسرت هست و نیست ناچیز شدند رو باخبرا تو آب انــگور گـُـزین کان بـی خـبران بغوره میویز شدند [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:12 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
گــر مــن ز می مغانه مـستم هستم گر کافر و گبر و بت پرستم هستم هر طایفه ای بمن گــمـانی دارد من زان خودم چنان که هستم هستم
می خوردن و شاد بودن آیین منست فارغ بودن ز کفر و دین؛ دین منست گفتم به عروس دهر کابین تو چیست گفتــا دل خـرم تـو کابین مـن است
من بی می ناب زیستن نـتـوانم بی باده کشید بار تن نـتـوانم من بنده آن دمم که ســاقی گـوید یک جام دگر بگیر و من نتوانم
امشب می جام یـک منی خواهم کرد خود را به دو جام می غنی خواهم کرد اول سه طلاق عقل و دین خواهم کرد پس دختر رز را به زنـی خواهم کرد
چون مرده شوم خاک مرا گم سازید احوال مــرا عبرت مــردم سازید خاک تن من به باده آغشته کنید وز کـالبدم خشت سر خ م سازید
چون در گذرم به باده شویید مرا تلقین ز شراب ناب گویید مرا خواهید به روز حشر یابید مرا از خاک در میکده جویید مرا
چندان بخورم شراب کاین بوی شراب آید ز تراب چون روم زیر تراب گر بر سر خـاک من رسد مخموری از بوی شراب من شود مست و خراب
روزی که نهال عمر من کنده شود و اجــزام یـکـدگر پــراکنده شـود گر زانکه صراحئی کنند از گل من حالی که ز بــاده پراکنی زنده شود
در پای اجل چو من سرافکنده شوم وز بیخ امید عمر بـرکنده شوم زینهار گلم بجز صراحی نـکنید باشد که ز بوی می دمی زنده شوم
یـاران بموافقت چو دیــدار کـنید بـاید کــه ز دوست یـاد بسیار کنید چون باده خوشگوار نوشید به هم نوبت چو به ما رسد نگون سار کنید
آنان که اسیر عقل و تمییز شدند در حسرت هست و نیست ناچیز شدند رو باخبرا تو آب انــگور گـُـزین کان بـی خـبران بغوره میویز شدند [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:12 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
شبی با شعرهایم گریه کردم دوباره از تو با دل شکوه کردم * زدم چنگی میان پرده هایم پریدم از حصار نرده هایم * دویدم تا بیابم تکیه گاهی بریزم اشک گرمی روی آهی * نگاهم سرد بود و غصه می خورد مرا باخود به جایی دور می برد * دو باره آسمان بیداد می کرد دو باره شعر من فریاد می کرد * من اما می دویدم تا بگریم مگر می شد که آن شب من نگریم * نسیمی کاغذی را جابه جا کرد تو گویی خش خشش من را صدا کرد * دویدم از پی کاغذ، دویدم گرفتم کاغذ و جایی خزیدم * نشستم تای آن را باز کردم غم هجر تورا آواز کردم * میان کاغذ از چیزی که خوا ندم تنم لرزید،اشکی هم فشاندم * خدا می دانداما من چه دیدم عذابی بدتر از آتش کشیدم * نوشته بود معشوقی به عاشق برو! من ازتوآخر دل بریدم [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:9 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
دلم می خواد دست تو رو بگیرم [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 3:5 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
همیشه برای کسی بخند که میدونی به خاطر تو شاد میشه...
واسه کسی گریه کن که میدونی وقتی غصه داری و اشک
می ریزی برات اشک میریزه...
برای کسی غمگین باش که در غمت شریکه...
عاشقه کسی باش که دوستت بداره! ***
شبهـــــا زیــــر دوش آب ســرد...
بی صدا رها می کـند بــغض زخم هایـَش را
و هــمه می گــویند خــــوش بــــه حــــالـش
چــــه آســــان فــــرامــــوش کــــــرد...!
***
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند که امروز ، اینگونه دیوانه وار ،
تشنه ی “بازی کردن ” با آدم هایی ؟? [ سه شنبه 91/10/19 ] [ 2:51 صبح ] [ امید ]
[ نظرات () ]
love sms - عاشقانه sms
777 سه تا هفت داره ، زمستونا خیابونا برفداره ؛ صابون که به دست بمالی کف داره ، ایران و اینجوری نبین نفت داره ، نونوایی محلمون صف داره ، آهنگای قدیمی توش دف داره ، دیگه چی بگم اینا که گفتم برای من اف داره عشق تو همچون افقی بی انتهاست .... قلب من خالی ز هر رنگ و ریاست .... زندگی با آرزو ها روبروست .... با تو بودن از برایم آرزوست ای کاش دوستی ها مثل رابطه دست با چشم بود. وقتی دست زخم می شه چشمت گریه میکنه و وقتی چشمت گریه میکنه دستت اشکاشو پاک میکنه love sms - عاشقانه sms [ پنج شنبه 91/10/14 ] [ 4:2 عصر ] [ امید ]
[ نظرات () ]
|
||
[ تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است ] |